دفترماه
طرح سيمرغها: كار با راپيدوگراف- مشهد-1376
خدا:
.
.
.
من اينجا هستم
ميان مشتي خاك
در پيشگاه تو ايستاده
تعدادي از فرانوها و سپيدهاي راشين گوهرشاهي:
پير مي شويم...
بالاخره پير مي شويم؛
و قبل از آنكه عاشق شده باشيم؛
بايد بميريم
مارا با بالهاي آويزان كه به كار هيچ كسي نمي آيد؛ "آويزان" مي كنند
دستگاه چرخ دنده ذبح اسلاميمان ميكند!
و هيچ كسي حتي رئيس وقت مرغداري به ضجه هايمان اهميتي نمي دهد...
قبل از آنكه عاشق شده باشيم؛ مرده ايم
و قبل از آنكه فصل جفت گيري فرا برسد؛
جوجه هايمان سر از تخم،
بيرون آورده اند!
صبح(راشين گوهرشاهي- سيزدهم اسفند 1390)
سنگ:
سنگ دلم را
بر شيشه ي نگاه تو
ميكوبم..
هم دل من مي شكند...
هم نگاه تو.(صبح- آبان 1389)
باد:
بر باد خواهم رفت؛
با گرفتن دستهاي تو
از دستانم بگريز (صبح)
آ...ي اي گل شمعداني
كف دستهايت را بگشا
مي خواهم فالت را بگيرم...
تو عاشق مي شوي.(صبح)
تگرگ:
بالغ شد آسمان
دندانهای شیریش ریخت
تگرگ زد؛دیدی؟
فردا مرانماز خواهد خواند
و تو راروزه خواهد گرفتكبوتر:
كبوتر 1:
به حضور كبوترها عادت كرده ام:
بر روي شانه هايم
بر روي دستهام...
و به بار شيشه اي تخمهايشان
در لانه چشمهايم
آهسته مي روم
آهسته مي آيم
آهسته نگاه ميكنم...
تا قلبشان نلرزد...
كبوتر 2:
كبوتر به درون اتاقم آمد
چشم در چشمم دوخت
در انتظار موسيقيم ماند
اما من
گريختم!
كبوتر3:
دو کبوترخانگی..
درچشمهایم تخم گذاشته اند.
اشکم باردار است؛
تعجب نکن اگر ساکتم
كبوتر4:
كبوتر؟!
پركشيد...
تحويلش نگرفتم:
قهر كرد.
كبوتر5:
خانم ها!..
آقایان!..
چشمهایتان ابری نیست..
کو کبوترانم؟!
كبوتر6:
دلم هواييت شده
كبوتر وار
آسمان دام آبي قشنگيست
من خاك تو را مي خواهم...(صبح- مهر 1389)
برده:
مي خواستم از شعر گفتن دست بر دارم...
شعر از من دست برنداشت...
برايش
برده خوبي بوده ام!(صبح)
راشين گوهرشاهي(صبح)پاييز 1389